دور زدن (خودرو)
مسیر اشتباه را طی کردن، سردرگم ماندن
چیزی را فهمیدن، متوجه شدن
واقعی، واقعا
آسودهخاطر، با آرامش
قابل محاسبه
به آخر خط رسیدن، راه چاره را نداستن
به جهنم
پایان یافتن
موقعیت، فرصت
به چیزی یا به هدف رسیدن، رشد کردن
متوجه چیزی شدن
چیزی را انتخاب کردن
اصلا، اصولا
پُر، شلوغ
به کسی اعتماد کردن
با کسی کنار آمدن، قادر به انجام کاری بودن
توانایی انجام کاری را داشتن، کاری را بهپایان رساندن
گم شدن، ناپدید شدن
پیشرفت کردن، بهجلو رفتن
وابسته
قابل دسترس
لعنتی، نفرینشده
جایی که تلفن یا اینرنت خط نمیدهد
جهت یا موقعیت را تشخیص دادن
به کسی وابسته بودن، به کمک کسی نیاز داشتن
به کسی اعتماد کردن
کسی یا جیزی را دریافتن، صدایی را شنیدن، کسی یا چیزی را دیدن
اطراف، محیط
دیوانه
تکنیک، فنآوری
از چیزی ریشه گرفتن
دائمی، دائم، همواره
چیزی را دور زدن
از چیزی سوءاستفاده کردن
ایستادن، ترمز گرفتن
در این مورد، این بار