گرفتاری، درگیری
چیزی را با نوشتن نشانهگذاری کردن
چیزی را تهیه کردن، فراهم کردن
مچ کسی را گرفتن (در حین انجام اقدامی)
چیزی را آویزان کردن
کارگر کمکی (مرد)
کارگر کمکی (زن)
پشت، عقب
آن پشت
محتوا، مضمون
تا دلت بخواهد، بسیار زیاد
خراب شدن (وسیله)
کارتن، جعبه مقوایی
جعبه؛ کارتن؛ صندوق
قرار گرفتن
کامیون، خودروی باری
کامیون، خودروی باری
گذاشتن، قرار دادن
بستن (چمدان، کارتن و غیره را)
باید
چیزی را مرتب کردن، منظم کردن
چیزی را به شکل افقی گذاشتن، قرار دادن
کارتن اسبابکشی
جلو
آن جلو
چیزی را دور انداختن
جعبهابزار