خسته کردن، تلاش زیاد کردن
در هنگام رفتنِ به
سُر خوردن
شکستن (استخوان بدن)
ماده ضدعفونیکننده
عادت کردن (به محیطی جدید)
افتادن
هرهی جلوی پنجره٬ طاقچه پنچره
به چیزی چسبیدن یا آویزان شدن (برای جلوگیری از سقوط)
خطرناک
برای مقابله با، برای رفعِ
شیء، وسیله
شیشه
چیزی را چسباندن
نردبان
قطره بینی
پزشک اورژانس (مرد)
پزشک اورژانس (زن)
چسب زخم
چیزی را پاک کردن
به نتیجه نرسیدن، خراب شدن
نقطهای از بدن خود را بریدن یا مجروح کردن
از چیزی بالا رفتن
فرصت شغلی، کار
سکندری خوردن (روی چیزی)
برخورد کردن (به جایی یا چیزی)
زمین خوردن، افتادن
جایی از بدن خود را سوزاندن
چیزی را ریختن (به زمین، روی میز، ...)
بیمهشده