گنجینه واژگان

قرار / وقتِ ملاقات

من یک قرار داشتم.

متأسفانه ناچارم قرار را لغو کنم.

متأسفانه نمی‌‌توانم بیایم.

متأسفانه نمی‌رسم.

کاری برایم پیش آمده است.

Ich bin krank.

من مریض ‌هستم.

من یک قرار مهم دارم.

من اتوبوس را از دست دادم.

یک کم دیرتر می‌آیم.

متأسفم.

می‌‌توانیم این را به تعویق بیاندازیم؟

حیف، افسوس!

مسئله‌ای نیست، عیبی ندارد.

یک قرار جدید می‌گذاریم.


گنجینه واژگان