چیزی را حدس زدن
اجازه دادن به کسی که حرفش را کاملا بیان کند
آزرده
باورم نمیشود!
آشکار، واضح
چیزی را برای کسی توضیح دادن، تشریح کردن
تمام، آماده
احمق، ابله
یک چیزی
یک جورهایی
به نظر من
من نظر دیگری دارم.
من هم همین نظر را دارم.
به عمد
فردا صبح زود
از عهدهی کاری برآمدن
تقصیر داشتن (در چیزی)
مقصر بودن (در چیزی)
خل بودن، پرتوپلا گفتن
دروازه؛ گل (ورزش)
متقاعدکننده
ناممکن
مهمل
تمام، تمامشده
چیزی را (به کسی) پیشنهاد کردن
درست، مطابق با حقیقت
چون
با کسی مخالفت کردن، نظری مخالفِ نظر فردی دیگر بیان کردن
موافقت