حس، احساس
زباله
سوختن
فرد آشنا (مرد / زن)
آماده کمک به کسی بودن، کسی را در موقعیتی دشوار همراهی کردن
یه یک نفر چسبیدن، چیزی را محکم نگهداشتن
چیزی را دور ریختن
بدون نگرانی، بیغم
چیزی را از دور خارج کردن، چیزی را دفع کردن
به خاطر کسی یا چیزی نگران بودن
مصرف کردن
شخصی یا چیزی را بوسیدن
از لحاظ درونی
چیزی را مچاله کردن
منصفانه، عادلانه
گریستن، گریه کردن
بهدرد چیزی خوردن، برای یک چیز خاص قابل استفاده بودن
چیز بهدردنخور
سوختن عضوی از بدن (دست، انگشت، ...)
به جایی دیگر، به مکانی دیگر
قدرت، توان
برای یک شخص یا چیزی مناسب بودن
شخصی یا چیزی را به حال خود گذاشتن
عاشق شدن
پیامدها و جنبههای منفی احتمالی عملی را پذیرفتن
قاپ زدن چیزی یا قلب یک شخص
تا ته نوشیدن
قلب کسی را شکستن
وصله پینه کردن چیزی
بیفایده بودن، برای انجام کار مشخصی بیفایده است
بهخاک افتادن، به شدت مأیوس بودن
وظیفه خود را انجام دادن، هدف مورد نظر را محقق کردن
جمعآوری و دفع زباله
چیزی را نابود کردن، تخریب کردن
غم عشق، غم دوری از معشوق
لیوان چندبارمصرف
لیوان کاغذی
شخصی یا چیزی را انداختن، پرت کردن
با دقت، با احتیاط
آلودگی محیط زیست
ناچار بودن