حرکت کردن
حرکت٬ عزیمت
ورود
پیاده شدن
فکر کردن (چیزی)
سوارِ ... شدن
حدودِ (برای بیان زمان)
فکر کردن، گمان کردن
ایستگاه مرکزی راهآهن
سواره رفتن به مقصدی
رفت (مسیر رفت)
برگشت (مسیر برگشت)
سالمند (مرد)
سالمند (زن)
مطمئن بودن، اطمینان داشتن
کرم ضد آفتاب
گردش پیاده در شهر
مسیر ارتباطی
حدس زدن، گمان کردن
شاید
احتمالا
دانستن
سواره برگشتن