حومه شهر، حاشیه شهر
ده، روستا، دهکده
روزی، یک روز
فعلا
از چیزی خوشحال بودن، ذوق و خوشحالیِ چیزی را کردن که اتفاق افتاده یا دارد میافتد
گربه
خیلی عالی، درجه یک
مضطرب، با اضطراب؛ عصبی
عادی
طوطی
حتی
مثلِ
خوشرو و خوشبرخورد
پرنده
ترک کردن